کد مطلب:35536 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:111

سختی روزگار گناهکاران پس از مرگ











«قریب ما یطرح الحجاب!»

چه زود كه پرده برافتد.


بسی دوست دارم چنان رفتگان
كه در گور خفتند بی همزبان


كه گر خاك در دیده انباشتند
ولی پرده از چشم برداشتند


شما نیز این پرده ی رنگ رنگ
چنین برگرفتید از چشم تنگ


نكردید دیگر به لذت نگاه
به دنیا نبردید این سان پناه


به گاهی كه خود دیده بینا كنید
همی جلوه ی حق تماشا كنید


همی گشته غرق عرق شرمسار
حقیقت چو شد بر شما آشكار


هم اكنون چو دستور باشد خرد
تواند بدان نیكویی ره برد


بدان سان كه ارواح باریك بین
ببینند گردد شما را یقین


شمایید سرگشته از راه راست
از این رو ندانید مقصد كجاست


چو بستید با شهوت و آز و كین
پر روح خود را به هم بر چنین


ز پرواز افتاد آن نازنین
كه هستید خود با مصیبت قرین


شگفت آفریدست یزدان ترا
تو هستی شگفت آور ای پر بها!


عجیب است انسان و یزدان چنین
عجیب آفریدش چنین دلنشین


ودیعه نهاده به سینه درون
همان عزم چونان كه بیستون


به خدمت بگیری گر آن عزم را
فرامش كنی لذت بزم را


برانگیزی آن روح پاكیزه خوی
ندیده ببینی تو بی گفتگوی


تو نشنیده ها بشنوی آن زمان
ندیده ببینی ز هر دو جهان


دگرگونی آید ترا در نظر
حقایق شود بی گمان جلوه گر


شود سیر تاریخ عبرت فزای
چنین شیوه گردد ترا رهنمای

[صفحه 232]

بشر باید از خویش آموختن
به ژرفای هستی نظر دوختن


كه انسان تواند بدان جا رسید
كه افرشته هرگز چنان جا ندید


پیمبر كه داد از خدا رهنمود
بدان جاه و فر آدمیزاده بود


رود كاروان پیش در راه راست
كه پایان این راه سوی خداست


رود سوی ابهام، چرخ زمان
بدان سو شتابیم با كاروان


سبكبار باشید تا آن زمان
كه بینیم دیدار پیشینیان


كه پیشینیانند در انتظار
همه چشم بر راه و دل بی قرار

[صفحه 234]


صفحه 232، 234.